حرف حق

وقتی ذهنت از تو هزاران سوال می پرسد و تو دنبال راحت ترین پاسخ می گردی! چه چیزی آسان تر از این که به طور قطعی جواب بدهد و تو را از جستجو و تحقیق باز دارد! من به این پاسخ قطعی دین می گویم. ولی آیا دین و دین داری خوب است!

اندیشه

م.ی

9/28/20241 دقیقه خواندن

white concrete building
white concrete building

حرف دل

در نهایت تنهایی و هنگامی که بی پناه ترین باشی، از کسی یاد می کنی که من به او خدا می گویم

خدا کیست؟ چیست؟ کجاست؟ نمی دانم، ولی می دانم که مرا دوست دارد، تو را، او را، همه را دوست دارد!

راستی قواعد این دنیا را چه کسی نوشته؟ خوب بودن یعنی چه؟ آیا تربیت و آموزش خوب است؟ اگر کسی نخواهد چه؟ اگر تربیت کردیم و آموزش دادیم آیا او همان شخص قبلی است؟

اختیار چیست؟ اینکه اهل دین می گویند اختیار ما در راستای قضا و قدر الهی است یعنی چه؟ چرا باید برای اندیشیدن محدوده تعیین کنیم؟

سوالاتی این چنین افکار مان را درگیر می کند ولی چه کسی به پاسخ این چیزهای سخت اهمیت می دهد؟! وقتی آیینی داریم که به راحتی برای هر سوال ما جواب بله یا خیر می دهد، چه نیازی به اندیشیدن داریم؟

از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟ ...

امروزه در افغانستان حکومتی برپا شده که همه توجهات آن به دین است و مذهب، بازار ملاها و مفتی ها داغ است. آنها طالبان 20 سال پیش نیستند که تلویزیون را حرام می دانستند! امروز خودشان هم در فضای مجازی حضور دارند. جالب است که اکثرشان با پروفایل دختر درخواست می دهند. مرا به یاد دوره اشرف غنی می اندازد که تعدای فیسبوک چلونکی داشت. اینها هم یاد گرفته اند. به قول شریعت مداران امروز بقیه چیزها وسیله است، از جمله فیسبوک. آنها از وسیله استفاده می کنند برای هدف مقدس شان. اما هدف مقدس آنها چیست؟

دختران و زنان در خانه باشند؟ بعد دوست ندارند دکتر مرد زنهایشان را معاینه کند! آن دکتر زن از کجا بیاید؟

طالبان می خواهند رشد اقتصادی داشته باشند، چطور باید با کشورهایی که زنان شان هم به اندازه مردان کار می کنند رقابت خواهند کرد. بگذریم حالا افغانستان شده است جایی که علما مملکت را اداره می کنند. اما عالم به چه دانشی؟ راستش هر کس چند آیه قرآن را خوب قرائت کند و مقداری حدیث بداند عالم است. گاهی فکر می کنم عجب کار راحتی! با کمی زحمت می شوی قاری، ملا یا عالم و مفتی

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت

کنار آب رکناباد و گلگشت مصلی را

تلاش بشر برای درک محیط اطرافش مثل تلاش یک مورچه است که در یک کانتینر بزرگ گیر افتاده است، کانتینری که همراه هزاران کانتینر دیگر سوار بر یک کشتی بار بری در اقیانوس حرکت می کند. بدون ابزار، بدون توانایی و بدون زمان کافی!

قانون بقای ماده و انرژی می گوید، ماده و انرژی از صورتی به صورت دیگر تبدیل می شوند ولی مقدار کلی ماده و انرژی در جهان ثابت است! و طبق همین قانون، انرژی از هیچ بوجود نمی آید. پس چطور جمله معروف کن فیکون را قبول کنیم؟

در دوره ای زندگی می کنیم که علم در زمینه های مختلف با سرعت پیشرفت می کند. در بسیاری از زمینه ها منفعت بشریت را تامین می کند و در برخی زمینه ها باعث کشتار و نابودی همه موجودات می شود. اگر لازم باشد چیزی در این میان داوری کند، آن چیست؟ آیا اخلاق می تواند آن داور باشد؟!